سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوتک

امشب یه دوست پیدا کردم، مرضیه. دو ساله!
خرجش یه آبنبات بود که راحت بشینه تو بغلم!
و بعد دو تا کاغذ از دفترچه... و دعای کمیلی که با نقاشیای کودکانه ی من خراب شد!!!
یادم باشه یه کم نقاشی یاد بگیرم که دفعه بعد ضایع نشم!
...
دل تنگش شده م!
شده بود شازده کوچولوی من و من اگزوپری! سفارش نقاشی می داد و من هیچی بلد نبودم!
آخرش خودش راضی شد به کشیدن... کشیدن من!
خلاصه شدم تو یه دایره ی کوچولو... و بعد سوالش که: تو کوچولویی؟
...
جوابی نداشتم براش!
گفت پاشو وایسا ببینم... و تا وایسادم، به جای دایره ی کوچیک یه دایره ی بزرگ کشید!

 

*گاهی آدم هوس می کنه یه نوشته قدیمی رو بذاره رو وبلاگ! شازده کوچولوی من الان واسه خودش خانومی شده و دیگه تحویلم نمی گیره!


ارسال شده در توسط سوتک