سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوتک

 یا سلام

از وقتی ماشین رو گرفتم باید بگم خوشبختانه یا متاسفانه مصرف اتوبوسم فوق العاده کم شده. برای من که در روز یه چیزی حدود 5-4 ساعت تو اتوبوس بودم اتفاق مهمی بود. ولی الان وقتی که مجبور می شم به علت طرح ترافیک دوباره یاد اون روزا کنم، می فهمم اتوبوس سواری هم می تونه چیزای جالبی داشته باشه.
امروز بعد از دو سه هفته ای دوباره سوار اتوبوس شدم. از اون اتوبوسایی بود که طرح کتابشهر دارن، اما نکته جالب این بود که تمام سبدا خالی بود. تنها کتابی که تو اتوبوس مونده بود کتاب ما را به کجا می برند؟ پرفسور مولانا بود، مجموعه مقالات درباره ی اصلاحات.
بعید می دونم خالی بودن سبدای کتابشهر ربطی به فقر مالی داشته باشه، فقر فرهنگی رو  نمی دونم!!!!
از تنها باقی مونده ی این غارت هم می شه فهمید مردم ما یا از اصلاحات دل خوشی ندارن یا هنوز یاد نگرفتن کتابای جدی هم برای خوندنه! گرچه در هر حال من از این که لااقل همین یکی سر جاش مونده بود کلی ذوق کردم، فقط حیف که طبق معمول اتوبوس اونقدر شلوغ بود و جای من هم این قدر ازش دور بود که غیر دسترس بشه!

دعا یادتون نره!

 

راستی تولد امام موسی کاظم رو تبریک می گم!


ارسال شده در توسط سوتک

خدا را سپاس از این که دردهای بزرگ به ما عطا کرد، نه دردهایی خرد و کوچک!
الحمد لله علی عظیم رزیتی

خیلی حرف بزرگیه هر وقت بهش فکر می کنم یه جورایی می ترسم. خدایا ما تو همین امتحانای کوچیک گیریم، هنوز خیلی راه داریم تا این حرفای بزرگ.
امتحانامون رو آسون کن! و ظرفیتمون رو زیاد...

دعا یادتون نره!


ارسال شده در توسط سوتک
 یا سلام

این روزا وقتی تلویزیون صحنه های روزای انقلاب و سرودای اون زمان رو پخش می کنه مثه سالای پیش فقط یه حس هیجانی توأم با حسرت نمیاد سراغم. مثه پارسال و پارسالها، غصه نمی خورم که چرا اون موقع نبودم. امسال حس می کنم منم باید انقلاب کنم، نسل منم باید انقلاب کنه فقط تازه اول راهیم. تازه داره دغدغه اش میاد سراغمون. تازه داریم می فهمیم ما هم تحت سلطه ایم. اما تفاوت ما با نسل انقلاب اینه که اونا سلطه رو خیلی راحت تر درک می کردن، ظلم و ستم رو هر روز بارها و بارها می دیدن اما سلطه ی این زمان خیلی مخفیه و شاید مبارزه باهاش سخت تر ولی هر چی هست نباید برای مبارزه باهاش جونمون رو بگیریم کف دستمون و راه بیفتیم تو خبابونا جلو گلوله و تانک فقط باید یه کم به خودمون سخت بگیریم یه کم به این مغزا فشار بیاریم، بیفتیم دنبال تحقیق. راه مبارزه ی ما تحقیق و تحقیق و تحقیقه.
اگه نسل قبله ما انقلاب سیاسی کردن و نظام سیاسی طاغوت رو برانداختن، تازه قدم اول بود حالا ما باید انقلاب علمی و فرهنگی کنیم و نظام علمی و فرهنگی طاغوت رو داغون کنیم.
درسته کار ما بازی با جونمون نیست اما شاید یه جورایی کار ما سخت تر و مهم تر هم باشه. سخت تر برا این که نظام حاکمی که ما باید باهاش بجنگیم در سطح بین الملله نه در سطح یه کشور. بعدشم، این قدر پیشرفت کرده که می شه گفت ساختار ذهنی خودمون هم طبق اون شکل گرفته. علم ... متاسفانه امروزه جز نوع غربیش چندان شناخته شده نیست. باید اول ذهن خودمون رو درست کنیم، باید اول باور کنیم همه ی علم این نظریه های غربی نیست که خیلیاش آدم رو یاد خیالبافیای کودکانه میندازه... و در کمال تاسف استادا سر کلاسای درس چیزی غیر از اینا رو نمیشناسن. باید ایمان بیاریم دینمون اینقدر غنی هست که بتونه هم دنیامون رو سرو سامون بده هم آخرتمون رو. فقط کافیه همت کنیم. یه همت مثه همت بچه های انقلاب تا بتونیم در مقابل تمام ادعای غرب وایسیم و نظریه های علمیه اسلامیمون رو به رخشون بکشیم.
مطمئنم می تونیم.
باید بتونیم و گرنه نفوذ غرب از همین جا بیشتر و بیشتر می شه تا جایی که یه روز به خودمون میایم و می بینیم از انقلاب سال 57 چیزی جز یه ظاهر نمونده.
همت کنید.
همت کنیم...

دعا یادتون نره!


ارسال شده در توسط سوتک

یا سلام

مثه چند روز پیش، اولین کار جدی که بعد از بیدار شدن کرده م ، روشن کردن کامپیوتر بود.
خسته شدم . سه روز قرار این مقاله رو اصلاح کنم و هنوز کوچکترین کاری نکردم. دیروز مقدمه اش رو درست کردم با کلی دردسر و قبل از
save ش کامپیوتر قاط زد و صفحه بسته شد!....
انگار طلسم شده
یه هفته است ذهنم رو ریخته به هم ولی هیچ فایده ای نداشته
دیشب کشف کردم این پریشونی و دغدغه ی بی ثمر برا چیه:
حرفی که من می خوام تو مقاله ام بزنم با چیزی که استاد می خواد نمی تونه یه جا جمع شه. من می خوام از سلطه ی فرهنگ غرب بگم و اون می خواد از نظریه های غربی استفاده کنم و آخرین بار با چه لحنی گفت : چرا از منابع انگلیسی استفاده نمی کنی؟
نمی شه کرد. من می خوام بگم علم بومی و اون می خواد علم بومی رو با نظریات غربیا تعریف کنم.
صبح به سرم زد ادای ابن سینا رو در آرم!
 دو رکعت نماز!...
امروز باید بتونم درستش کنم، باید!
اگه بخوایم خودمونو بدیم دست این استادایی که تمام دوران تحصیل اون ور آب بودن و صرفا نظریات این و اون رو حفظ کردن پس چه جوری می خوایم به علم بومی برسیم؟ بلاخره یه نسل باید تو این نظام آموزشی غلط فدا شه تا شاید تو کلاسا چیزی جز نظرات غربیا هم گفته شه ، اگه این جوریه چه عیبی داره اون نسل ما باشیم ؟ هر چه زودتر تکون بخوریم بهتره، نهایتا چند نمره ازمون کم می شه دیگه...
دعام کنید!


ارسال شده در توسط سوتک
 یا سلام
برا این وبلاگ خیلی برنامه ها داشتم ... اما بی خیال همه اش شده م.
مدت هاست خالی افتاده یه گوشه!!!
نمی دونم چرا بعد از رفتن امل هی به سرم می زنه بنویسم. این حس غریب چرا و از کجا اومده نمی دونم؟
رفتن ایلیا منو با پارسی بلاگ آشنا کرد و رفتن امل وادارم کرد به نوشتن...

ارسال شده در توسط سوتک
<      1   2   3   4   5