• وبلاگ : سوتك
  • يادداشت : بد روزگاري شده!
  • نظرات : 5 خصوصي ، 13 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    خوبيد شما احيانا؟

    اصلا تو منو مي شناسي؟

    + يك دوره گرد 

    بازم سلام! داشت يادم مي شد كه بگم:

    حلقه رندان در مشهد

    بدون ترديد مردم در زمان هاي قديم گاهي حرکاتي به لب و لوچه هايشان مي داده اند که در همان زمان عنوان خنده را بر آن گذارده اند و قديمي ها اين کا رمنحوس را گويا در طول شبانه روز به کرات انجام مي داده اند و از قضا برايشان فوائدي هم داشته که حالا قصد ندارم در باب فوائد خنده سخن بگويم ولي از قرار معلوم جز در مشهد همه جا اين رسم کما في السابق اجرا مي شود اما از آنجا که قرار بوده ما در مشهد در کل بخاطر پاره اي دلايل نخنديم (حالا اين پاره بماند براي بعد ) کم کم مردم يادشان رفته چگونه مي شود خنديد لذا توسط حوزه هنري خراسان رضوي که هيچ ربطي هم به مقوله خنده ندارد يک دوره يک روزه در باب خنده برگزار شد که بطور وحشتناکي با استقبال ارباب غم و اندوه روبرو شد .بدين منظور جماعتي از شعرا که متخصص در باب هزل و حجو و ايضا طنز بودند از طهران (همان تهران خودمان ) ابتيا فرموديم و چند طنز پرداز مشهدي را هم که کلا مردم از خاطر برده بودند به هر نحوي که امکان داشت شناسايي و دعوت نموديم .

    در اين ميان استاد يو سفعلي مير شکاک معروف به خواجه هربرت درام الملک آجري که گويا از شدت تراژدي مطنز (همان طنز پرداز ) شده بود دعوت شدند که بيايند چگونه خنديدن وچگونه خندادن را به ما جماعت بياموزند به اين معنا که مثلا لب اينجور شود و چشم ريز شود و صدايي چون زوزه ژيان از گلوگاه آدميان بر آيد . اما از آنجا که ايشان بنا به دلايل مختلف ما را سر کار گذاشتند يا با خودشان فکر کردند ممکن است خنديدن براي ما بد باشد و کلا قيد آمدن را زدند ما مجبور شديم کلاس چگونه بخندانيم را با حضور استاد املت دسته دار (ناصر فيض ) مداح استاد سبزواري چهره محبوب تلوزيون و ...شهرام شکيبا .عامل اصلي تعطيلي گل آقا عضو اطلاعات (منظور همان روزنامه اداره اطلاعات يا...)استاد رضا رفيع (هيچ ربطي به حسين رفيعي و قاسم رفيعا ندارد )واصفهاني مقيم پايتخت سعيد بيابانکي برگزار نمايم . بعد از ظهر هم با حضور جمع کثيري از علاقمندان و به اضافه رفقاي مذکور سيد عبد الجواد موسوي ،حامد عسگري ، محسن اشتياقي و چند نفر ديگر که در اخبار آمده است به همراه شعرا طناز مشهدي از جمله پرويز روحبخش ،محمود ياوري ، رحماني ثاني ،موسوي زاده و...شب شعر کار درستي برگزار شد که اگر از اتفاقاتي مثل ضايع کاري هاي محسن افکاري خبرنگار مشهد و بعضي از اشعار خارج از چهار چوب بگذريم شب شعر بي نظيري بود که بايد تا مدت ها در باب آن داد سخن داد .

    لذا ما هم اکنون کلي خندانيم و مشغول خنديدن تا کي يادمان برود و برويم سراغ غم هاي تکراري زندگيمان .
    + يك دوره گرد 
    fhcl
    + يك دوره گرد 

    سلام دوستان!

    عذرمي خوام اگه زياده روي كردم.راستشوبخوايدمتنوكه خوندم اولش احساس كردم داره به خودمن توهين مي شه.آخه من واقعايه دوره گردم.دانشجوهستم وازهمين راه(دستفروشي)امرارمعاش مي كنم.اماحالااحساس بهتري دارم.خوشحالم كه دوستان جديدي پيداكردم!

    علي يارتون!

    + غريبه نيستم ... 

    سلام مجدد ...

    به دوره گرد عزيز:

    دوست من، همه ي ما وجدان داريم و امكان ندارد كه ناله محزوني را بشنويم و ته دلمان نلرزد، ترحم و احساس همدردي در فطرت ماست، حال بعضي آن را مي پرورند و بعضي هم سعي در كتمانش دارند كه بعضا موفق هم مي شوند ... اما دوست من! من حرفم در مورد نفس عمل صدقه دادن و يا حس همدردي و وجدان درد نبود، من حرفم در اين است كه حال بازيگران بي وجداني آمده اند و با بازيگريشان قدرت تشخيص و اعتماد را از ما گرفته اند، پس ما بايد چه كنيم، حرف من روي همين «چه كنيم؟» است، آيا ما هم همچنان بي تفاوت به اين سوداگري بايد دامن بزنيم؟ آيا راه ديگري نيست؟
    در ضمن دوست من، بوده اند فراوان كساني كه از فقر به ثروتي رسيده اند و در اوج تمول فراموش كرده اند كه از كجا به كجا رسيده اند و كتمان كرده اند هر آنچه را كه بوده اند و يا به قول شما درد فقر و گرسنگي و شب بي شام و ... را چشيده اند، اين چنين افراد همان نوكيسه هايي هستند كه امروز مملكت ما را با چنين مفاسد اقتصادي به وجود آورده اند، نمونه ي بارزش همين شهرام جزايريست، به زندگي نامه اش كه نگاه كني مي فهمي كه از كجا به اين وضع رسيده است ...

    دوست من، درد را همه مي فهمند، بعضي مي خواهند كه بفهمند و بعضي خود را مي زنند به نفهمي ...

    و در آخر اينكه، در كنار آن بارگاه ملكوتي از باب الحوائج بخواه كه فقر، ايمان مومنانش را نربايد ...

    و براي ما هم شفاعت خواهي ... ياحق!

    سلام

    حالا بنده خدا يه چيزي گفت چرا ميزنيش؟!! البته راست هم ميگه تكدي پروري چه ربطي داره به درد يتيم و مسكين نفهميدن؟! منم مي دونم زندگي سخته ولي خب گدايي از روي سختي نيست يا حداقل راه خوبي نيست. اي بابا يه كم تلويزيون نگاه كن! گلوي خودشون رو پاره كردند اينقدر گفتن تكدي پروري نكنيد، اي بابا، آدمو عصباني مي كنند..

    سلام
    اصلا نمي خواد وجدان درد بگيريد
    خدا از بنده اي که بخواد رحمت رو بهش ياد بده بدش مياد
    اگه لازم بود خدا خودش مي داد
    همين!



    + يك دوره گرد 

    سلام رفيق آشنا!

    لازم است تا حتما سر بي شام زمين گذاشته باشي،لازم است تابي خانمان و يتيم و مسكين و ابن سبيل و ذلك ... باشي تا بفهمي رنج نداشته اي را كه ديگرانت دارند، لازم است،لازم است...به حق شاه خراسون لازم است!

    ازكناربارگاه امام هشتم(ع) دعايتان مي كنم،دعايم كنيد،هركجاهستيد!

    + غريبه نيستم ... 

    سلام عليكم...
    به دوره گرد:

    لازم نيست تا حتما سر بي شام زمين گذاشته باشي و يا بي خانمان و يتيم و مسكين و ابن سبيل و ذلك ... باشي تا بفهمي رنج نداشته اي را كه ديگرانت دارند، لازم نيست، مرفه هم مي فهمد درد را، بعضي چشم مي بندند و اما بعضيشان نه ... بحث چيز ديگريست، فقير عزيز است اما گدا نه ... آنان كه شغلشان تكدي و گداييست، بازيگري است ، نمايشي از يك درد است كه اگر خوب بازي كنند مزدش را مي گيرند، براي آنان بي اعتماد كردن مردم نسبت به احساس همدرديشان، وجدانشان و يا حتي عقايدشان اهميتي ندارد، مهم كيسه ايست كه انباشته شود، خواه گدايي باشد و يا دلالي و يا فساد ديني و اقتصادي وغيره ... من اصلا براي جناب سوتك متاسف نيستم ، چون خودم هم همين رويه را دارم و به جاي شعار دادن سعي مي كنم از همين دور و برم شروع كنم، صدقه مي دهم، انفاق ميكنم اما نه به هر دستي كه دراز شد، سعي مي كنم فقير را از گدا بشناسم ... جاهايي هست كه مي توان اين را راحت تر فهميد البت اگر همتتان بلند باشد و بخواهيد...

    و به برگ بيد:

    با شما موافقم ، و به خاطر همين نداشتن قدرت تشخيص است كه به هر روضه ي محزوني گريه ام نمي گيرد! اما فرق بازيگري را با دردمندي به گمانم بشود فهميد، نمي شود؟

    دعايتان بكنيم دعايمان مي كنيد؟...ياحق!

    + يك دوره گرد 

    توتاحالا سربي شام زمين گذاشتي؟تاحالاشده صاحب خونه ات جلودروهمسايه به خاطرتاخيراجاره بهاي اون دخمه اي كه اسمشوگذاشته خونه،آبروتوببره؟تاحالاشده مرد خونه اي رو شرمنده زن وبچه اش ببيني؟تاحالاشده عزيزي رو به خاطربي پولي ازدست بدي؟اصالاتاحالابي پول بودي؟

    توفكركردي كي هستي؟!!! يه مرفه بي درد؟ يه شهرونددرجه1 ؟

    واقعامتاسفم!

    اين كه بد روزگاري شده رابايد به آنها گفت که چنين روزگاري درست کردند!

    شما مطمئنيد که اينقدر قدرت تشخيصتان بالاست که بدانيد که دارد از که سوء استفاده مي کند؟!

    سلام

    نشنيده بودم كه وجدان هم درد ميگيره، چه برسه به اينكه وجدانِ نداشته اش هم دردآور باشه ... البته حالا ديگه شنيدم !
    اين هم معضلي روي بقيه ي معضلات اجتماعي !

    خدا خودش رو به راه كند اين بدبختي ها رو ! ...

    آمين

    خير پس و پيش !

    ديدي...ديدي بالاخره!...منم يه غلط ازت گرفتم...

    خط دهم...جونه آدميزاد غلطه...بايد مينوشتي جون آدميزاد

    يا اگه ميخواستي اينجوري بنويسي بايد شير مرغ رو هم مينوشتي شيره مرغ!

    ديدي بالاخره ازت غلط گرفتم!

    شب از خوشي خوابم نميبره