سلام ...!از زبان كودك فقير:
«شايد دستانم خالي باشد، اما بدان در دلم خانه اي ساختم ، خشت خشتش همه عشق ،عظمتي دارد به بلنداي كوه اميد و وسعتي دارد به پهناي آسمان محبت و پاكيي به زلالي درياي صداقت ... خشت خانه ي مرا ، خدايم چيده است ، اما تو... خانه ي دلت را بر پول ساخته اي ،بر رنج ساعت هاي طاقت فرساي عرق ريز پدرم ، بر نگاه ضعيف سوزن دوز مادرم ، بر دستان سايه روشن واكس خورده ي برادر كوچكم ... تو خانه ي دلت را بر اندوه نبودن لحظه هاي شاد و بي رنج من ساخته اي... روزي خواهد رسيد ، خانه ي تاراج تو ، با آه سرد من فرو خواهد ريخت ...
ما هم براي خود خدايي داريم ...خداي من ، قدرت آه مرا مي داند...»
قناعت ، ثروتيست كه فقر را از خود مي راند...ياحق!