سلام...
هميشه اولش همينطوريه...
زندگي هم عين دانشگاست...
اولش خيلي تب و تاب داري كه يه مرحله بري بالاتر ولي بعدش يا ركود و يا سقوط!
حرف قلمبه سلمبه نمي خوام بزنم ولي به گمونم اشكال كار خيلي از ماها نداشتن يك هدف محكم و دست يافتنيه... يا خيلي بي خياليمو همه چيمون دست تقديره (متاسفانه اين منم!!) و يا اينكه زيادي آرمانگراييم ...
اگه يه آرمان واقعگرايان داشته باشيم اون وقت دانشگاه و كسب و كار و همسر و فرزند و ... ميشه پله هايي براي رسيدن به اون هدف كه هيچ وقت خستگي ودلخوري هم نمياره ...
باور كن اون دانشگاهي كه من بودم دردش خيلي بيشتر از همه ي دانشگاههاي ايران بود ...خاك بر سر دشمنم ...
چقدر حرفاي عمل نكرده بلدم!!!
دعا بفرماييد تا اصلاح شويم...ياحق!