یا سلام!
دفتر خاطراتم رو ورق می زنم... تقریبا قبل از تمام سال تحویلها نوشتهم... اوایل برام مهم بودن و شاد... بعد بی معنی شد برام، صرف یه قرارداد و این همه شادی الکی؟ بعدترها غمگین شدند... و امشب چقدر غمگینه!
حال و حوصله ی هیچ برنامهی شادی رو ندارم... تلویزیون داره خودش رو خفه میکنه با برنامههای مثلا شادش، با موسیقیای شادش!!، با طنزای... و من با اینکه چند روزی هست ماه صفر هم تموم شده، بازم دلم مداحی میخواد و روضه...
یه سال دیگه تموم شد و باید کارنامهی یه سالهم رو زیر و رو کنم... کارنامهای که به نظرم جالب نیست!
عید...!
کاش عید بود! کاش عید باشه!
هر روز که در آن معصیت نشود...
................................................................
1. سالی پربرکت برایتان آرزومندم!
2. چرا هر چی بزرگتر میشم انگار زمان زودتر میگذره؟ قبلترها چقدر یک سال طول میکشید...
3. اولین عیدیم رو دیشب گرفتم! قبل از تحویل سال! غافلگیرکننده بود، گرچه اون موقع حس و حالم جالب نبود، اما... ممنون!
.
.
.
4. چند روزه حس میکنم شاید بیشتر از همیشه باید دعام کنید...