بلاخره پسرک خوابش برد...کاش میشد ازش عکس گرفت، از این خواب نازش... سر روی پای باباش، در حالیکه بچهها دارن مدام بحث میکنن با استاد، سر حادث و قدیم بودن عالم و حدوث و قِدَم ذاتی و زمانی و تطبیقشون با آیات و روایات و ...
تهنوشت:
دلم خواسته به پسرک و خواب آرومش بین این همه هیاهو حسودی کنم!