سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوتک

یا سلام
این یکی دو روز هر جا سر میزنم فقط یه چیزه: سوم تیر، هر چند الان یک ساعت و خورده ای از آخرین دقیقه سوم تیر گذشته... نمی خواستم بنویسم ... نشد!

قانع شده بودم احمدی نژاد فقط رای رو می شکونه و فکر می کردم رایم قالیبافه... یه ساعت بیشتر طول کشید، تمام طول راه باهام بحث کرد تا راضیم کرد چه رای بیاره چه نه وظیفمون انتخاب اصلحه و کلی دلیل از صحبتای آقا...
وقتی داشتم برمی گشتم خونه رایم عوض شده بود... یکی به نفع احمدی نژاد!
و چنان رایم عوض شد که بعد از کلی علافی تو سالن کانون پرورش فکری و نیومدن دکتر، با بچه ها به این نتیجه رسیدیم به جای نشستن بریزیم تو خیابونای اطراف برا تبلیغ!!!!
چقدر چونه زدیم تا مسئولین نشست رو قانع کنیم سی دیایی که زیاد هم نبودن رو بدن دست ما، بماند!
و چقدر خیابون رو پیاده گز کردیم برا پیدا کردن یه دستگاه کپی تا پوسترای سیاه و سفید مردمی رو زیاد کنیم...!
همه ی اون روز یه طرف گیر دادن پیر زنه طرف دیگه!!!!!
بچه ها چشم بسته پوسترا رو میدادن دست مردم و دبرو که رفتیم! بعضیا می خوندنش، بعضیا یه نگاه مینداختن و نمی کردن سه سوت صبر کنن رد شیم بعد مچاله پرتش کنن تو جوی! نمی گفتن یه مشت دانشجوی بیچاره هر چی ته جیبشون مونده بود رو دادن تا کپی بگیرن! اما تنها کسی که گیر داد اونم سه پیچ یه پیرزن بود! دادیم دستش و هنوز رد نشده بودیم که پاره اش کرد...داشتیم می رفتیم سراغ نفر بعدی که دنبالمون کرد! لحظه اول کپ کردم! شاکی بود که چرا نمی پرسیم چرا پاره اش کرده؟!!!!! بچه ها نامردی نکردن و جز یکیشون همه جیم شدن من موندم و پیر زن و یه دوست با معرفت که فقط نگاه می کرد و می خندید بهم!!
خلاصه... گذاشتم هر چی می خواد بگه! شروع کرد از زمان شاه تا رسید به انتخابات ریاست جمهوری نهم!!!! پدرم دراومد... اما پدیده جالبی بود تو کل این مملکت امام رو قبول داشت با آسد احمد و البته معتقد بود الان رهبری حق آسد حسن که غصب شده!!!!!!!!! بعلاوه کرباسچی!
کلی فک زدم تا قبول کرد احمدی نژاد آدم خوبیه و جز قصد خدمت نداره! آخرشم برا محکم کاری یکی از اون سی دیایی که با کلی چونه گرفته بودیم رو دادیم بهش و توصیه اکید که حتما ببین!
بی خبر از اینکه تو سی دی چیه!
فکر می کردم سی دی فیلم تبلیغاتی دکتره... همون که می رفت خونش و به پسرش می گفت خونتون استخر داره؟؟!!
کلی از صحنه های فیلم برا پیرزن گفتم و اونم قول داد بره خونه دخترش و سی دی رو ببینه!
ما هم خوشحال که هر چند نارفیقا تنهام گذاشتن اما یه رای دیگه ام به نفع دکتر شد!
... خونه که رسیدم هنوز یه سی دی دستم مونده بود، گذاشتم که یه بار دیگه از ساده زیستی دکتر روحم شاد شه که، دیدم یه فیلم دیگه است... تولد حضرت زینب(س) تو یه ورزشگاه با مداحی کریمی و حضور دکتر!!!! و اجرای سرود با لباس محلی و ....
مخم سوت کشید!
تو اون دقایق فقط دعا می کردم پیرزن خونه دخترش نره!! اینکه چقدر فحشم میداد مهم نبود خدا خدا می کردم به جای جمع کردن رای برا دکتر دشمن نتراشیده باشم!!
ما رو چه به تبلیغات!!!؟؟

دعا یادتون نره!


ارسال شده در توسط سوتک