سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوتک

یا سلام

نیمه شب جمعه... ماه رجب... حرم امام رضا... صحن آزادی...
سرشب سخنران حرم از برکات شب بیداری می گفت... اینکه صرف بیدار بودن هم بی برکت نیست... شده نصفه شب پاشین یه سیب نوش جان کنین ولی پاشین...
از ته صحن صدای دعای توسل دسته جمعی میاد...

سخنران سرشب از جوونا می گفت... از اینکه 70 درصد معتکفین جوونن...

چار تا جوون رو فرش جلوییم نیشستن... دو تا دختر... دو تا پسر...
نیمه شب جمعه... ماه رجب... حرم امام رضا... صحن آزادی...
چار تا جوون جلوی من سرشون تو کار خودشونه... مفاتیحی هم دستشون...

خادما رو همیشه دوست داشتم...
یکی از همون خادمای دوست داشتنی... با لباس فرم...با اون پرای مخصوص خودشون... اومده سراغ جوونا... چند لحظه پسرا رو کار داره!!... ببخشید! شما نسبتی دارین؟!!!!!!!
و یه خادمه ی حتما مهربون! رفته سراغ دخترا...
...
جوونا...
شب بیداری...
زیارت رجبیه امام رضا...

شناسنامه می خوان؟!!!!!!!
...
این خادمای دوست داشتنی چه جوری به خودشون اجازه دادن چنین سوالی به ذهنشون برسه؟؟... پرسیدنش که جای خود!!

...................................................................................................
1. این سوغاتی اول... هر چند یه کم تلخ... اما اون شب جوش آوورده بودم... نتونستم ساکت باشم!
2.قبول دارم بد جامعه ای شده اما فکر کنم اسلام فقط گفته حسن ظن... جایی سفارش به سو ظن ندیدم!
3. خوش حالم که جوونای خوبی بودن که با خنده دوباره جمعشون جمع شد... اگه یه کم دل یکیشون می گرفت...؟!

دعا یادتون نره!


ارسال شده در توسط سوتک