یا سلام!
هر جلسه یه بحث اخلاقی رو در قالب تمثیل می گفت... جاده های زندگی... آدم تشبیه می شد به یه راننده و زندگی به جاده، و این راننده باید حواسش به خیلی چیزا جمع می بود تا سالم برسه مقصد!
و من خیلی اوقات توی این تمثیلا و تشبیها وجه شبه حالیم نمی شد! و فقط گوش می دادم... یادمه عافیت رو تشبیه کرد به جاده هموار... و من اون موقع فقط گوش کردم!!
نمی دونم مشکل از من بود یا تشبیها، شاید باید دم در کلاس می زد ویژه رانندگان!!!
این روزا... مخصوصا بعد از طرح ساماندهی بزرگراها، که آسفالتا عوض شده و چاله چوله ها پر... تازه می فهمم عافیت چه ربطی داره به جاده ی هموار!... می گفت عافیت آدمو مست می کنه...
ماشین که برو باشه... جاده صاف... آسفالت عالی... به خاطر سهمیه بندی هم چندتایی ماشین کمتر... آدم مست می شه؟!
فقط میدونم تو این اوضاع و احوال درک سرعتم میاد پایین!!... یه وسوسه... هوس... طمع... حرص... اسمشو نمی دونم چیه؟! فقط میدونم پدال گاز هر چی پایین تر می ره عطشم بیشتر می شه!!...
پشت فرمون بود... وقتی که مست شده بودم... تازه معنی حرفاشو فهمیدم... عافیت آدمو مست می کنه... و خدا به داد برسه اگه با این مستی بیفتیم تو سراشیبی... می گفت تو جاده زندگی باید خیلی مراقب سراشیبیای گناه بود...
فکر شو بکن... مست... دور برداشتی... بیفتی تو سراشیبی... اگه بزنه و ترمزه هم ببره...
خدا به دادمون برسه!!
.................................................................................
1. تابلوه که این عافیت با اون یا ولی العافیة فرق داره!!
2. منظور استاد از این عافیت غرق شدن تو نعمتا بود احتمالا!
دعا یادتون نره!