یا سلام!
نظر خاصی نسبت بهش نداشتم... شایدم یه جورایی ازش خوشم نمی اومد، نمی دونم! اینقدر می دونم که وقتایی که صحبت می کرد حوصله نمی کردم حرفاشو گوش بدم! تا... اکران دانشجویی فیلم سیصد! نظرم راجع بهش عوض شد!
و امروز...
چنان از صحبتاش محظوظ شده بودم که همون جا شروع کردم به نوشتن یه شبه پست!!! هرچند اون رو نگه داشتم برا خودم!
اما چند تا نکته تو صحبتاش بود که برام جالب بود!
می گفت اثر هنری یعنی فرم! تو نمی تونی بگی فلان اثر هنری محتواش عالیه ولی فرمش ضعیف...
می گفت ملاک اثر هنری بودن یه فیلم برا من، حرکت پامه!!... این که کی شروع می کنه به تکون خوردن... این پا و اون پا کردن... بیرون زدن!!!
می گفت فیلمی که تو رو میخکوب نکنه، فیلمی که به تو اجازه بده وسطش فعالیت متفرقه بکنی... همون لحظه ای که به تو این اجازه رو میده، یه اختلال ایجاد شده توش... یه جاش مشکل داره!!!... اثر هنری نیست!!!
می گفت ضرباهنگ باید توی سکانسا رعایت بشه تا ایجاد اختلال نکنه... حتی یه صحنه ی عالی اگه زمان رو درست رعایت نکنه... اگه یه کم طولانی شه... مخاطب رو خسته می کنه... مخاطب می پره!
و جالب ترین چیز برام این بود که علیرغم این که کارش اینه... چقدر جالب می گفت اصطلاحات مسخره ی سینمایی... فیلمای دری وری... مزخرف و ...
خوشمان آمد!
فقط حیف که تا وسطاش استاد خوب ضرباهنگ سخنرانی رو حفظ کرده بود... اما کم کم، مخاطب( یعنی این جانب) حس کرد داره این پا اون پا می کنه!... اختلال ایجاد شده بود!... مخاطبه داشت می پرید!!!... آخرش دیگه فقط می خواستم بزنم بیرون!
استاد از سینما می گفت و فیلم، اما حس می کردم چقدر به درد وبلاگنویسا هم می خوره... اگه وبلاگ براشون فقط یه دفترچه خاطرات نباشه!
باید بتونن مخاطب رو میخکوب کنن!
باید حواسشون باشه، محتوای بدون فرم یعنی کشک!
باید بدونن اگه طولانی شه...
طولانی شد، الان مخاطب می پره!!! بسه دیگه!
......................................................
1. اسم استاد رو نگفتم انگار!... دکتر فراستی!
2.بماند که مدت هاست بی خیال صدا و سیما شده یم و امروز باز تشدید شد این حسمون!...
3. راستی... از بانی شرکتم تو این جلسه باید تشکر کنم!... ممنون!
دعا یادتون نره!