سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوتک

یا سلام!

نمی دونم فیلم هوش مصنوعی رو دیدین یا نه؟... همون که توش یه پسربچه ی رباته و برای رسیدن به زنی که زمانی به فرزندی قبولش کرده بود و شده بود مادرش، همه کار می کنه... و نهایتا می فهمه باید آدم شه تا دوباره مادرش رو ببینه!... و میره زیر دریا سراغ پری مهربون... یعنی مجسمه ی پری مهربون! و پیشش التماس می کنه... روزها... ماهها... سال ها... قرن ها... بدون این که چشم ازش برداره... یه لحظه هم ناامید نمی شه...

پسرکی که هیچ وقت ناامید نشد...!


چند وقت پیش داشتم دوباره میدیدمش، فیلم درباره ی بلاییه که رباتا سر آدما میارن، اما من از وقتی پسرک در به در شد برا پیدا کردن پری مهربون، فقط یه چیز تو ذهنم رژه میرفت... اینکه چقدر خوبه خدامون هرچند تکیه زده برعرش کبریایی... اینقدر نزدیکه و دست یافتنی... اینکه چقدر خوبه برای درددل باهاش، برای مناجات، برای دعاکردن... نباید آواره شیم و در به در دنبالش بگردیم تا صدامون به گوشش برسه... و اون لحظه حس می کردم بزرگترین نعمتی که خدا بهم داده همینه!
و وقتی پسرک اون طور امیدوارانه به مجسمه ی پری التماس می کرد، می شد امید رو تو وجودش لمس کرد... و من باز فکر کردم نا امید نشدن از خدا... لا تیأس من روح الله... عجب نعمتیه... بماند که غبطه خوردم به پسرک برای این امیدش!

..................................................................................
1. اینو چند وقته پیش یه جای دیگه نوشته بودم، ولی چند روزه مدام یادش می افتم... و حس می کنم باز بزرگترین نعمت فقط همینه!
2. کاش حداقل، ایمانمون بهش قدر ایمان پسرک به مجسمه پری باشه!
3. بارون امشب چه حالی داشت...


دعا یادتون نره!

 

 


ارسال شده در توسط سوتک