سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوتک

یا سلام!
الان حسابی قاطیم!... دو ساعت وقت بذاری و بتایپی... از شب تا صبح... بعد همه اش بپره فاجعه اسشده محض رو کم کنی پارسی بلاگ همین الان، علیرغم تعطیلی مخم بعلت گذشتن از ساعت خوابش!!!، به زورم شده یه چیزایی از توش می کشم بیرون و می تایپم!!!
می خواستم چیز دیگه ای بنویسم... اما ظاهرا دعوت شدیم به بازی!!... اجابت می کنیم این دعوت را!!!

مخلص بازی در نیارین!!
درسته تو بحثای اخلاقی توصیه می کنن سعی کنید هر کار می کنید خودتونو مطرح نکنید که مبادا غروری، عجبی( به ضم عینه ها!!)، ریایی... چه میدونم! بیاد سراغتون، اما باور کنید تو این فضا، از این بلایا خبری نیس!! اگرم خیلی نگرانید می تونید از اسم مستعار استفاده کنید... ولی خودتونو معرفی کنین!... مخاطب بیچاره ای که برا اولین بار وارد یه وبلاگ می شه بدون داشتن هیچ تصوری از نویسنده اون، چندان حس جالبی نداره!!... شما که ماشالا این همه می تایپین! دو خطم در معرفی خودتون بگین به جایی برنمی خوره ها!!... پارسی بلاگ که از رنگ چشم و سایز دماغ بلاگران عزیز هم نگذشته!!اونا رو نمی خواین جواب بدین، لا اقل یه اسم مستعار و یه تاریخ ثبت وبلاگی از خودتون به جا بذارین!!!

نگرش آرمانی ما کشک بود!!  
این که کی هستی، چی کاره ای، سواتت چقدره، چند سالته و ... همه رو می شه تو این دنیای بی در و پیکر راحت مخفی کرد! حتی می تونی دروغ هم نگی اما کاری کنی که ذهنیت مخاطبات بره تو یه فضای دیگه و یه تصور دیگه از تو پیدا کنن!
...
بذارین قبل از ادامه دادن، به همه ی اونایی که این کارو باهاشون کردم یه ببخشید بگم!!!!
ذکر تجربیاته دیگه!!!
زمانی که شروع کردم به وبلاگنویسی، فکر می کردم می شه تو این فضا فقط به عنوان یه انسان بنویسم، جدا از این که کیم و چیم!... این که کیم ...آره، شد! اما چیم...نه!
دخترونه می نوشتم و نمی خواستم بگم دخترم! قرار بود فارق از جنسیت تو این فضا بنویسم!... و در جواب اونایی که خواهر خطابم کردن گفتم چرا می گین خواهر؟!... و فکر کردن... یعنی بعضیاتون فکر کردین برادرم!!!... اما دیگه نمی شد در جواب پرسید چرا می گین برادر؟!... ضایع بود!
... نتیجه این که مثه من فکر نکنید! این جا اونقدرام بی در و پیکر نیس که بذارن فقط واس خودت بنویسی، بدون توجه به ذهنیت مخاطب از خودت!!... پس بهتره از اول مثه بچه آدم همونی باشی که هستی... تا مجبور نشی چار روز بعدش جای توصیه وبلاگی، به مخاطبات بگی شرمنده که سرکار بودین!!!!
شرمنده که سر کار بودین!

گذشت عصر حجر...
وبلاگه! لوح گلی و دفترچه یادداشت نیس که!... غیر از این که توش بنویسین خیلی امکانات دیگه داره! لینک، صدا، عکس، لینکای روزانه،‏حتی فیلم!! به جاش استفاده کنید!!

ابراز وجود وبلاگی!!
این که یه وبلاگی بدون خاله بازی پا بگیره، بعیده مگر این که احمدی نژادی... ابطحی... حداقل نجف زاده ای... کسی باشی!!! و گرنه از خاله بازی گریزی نیست! اگه حالشم نداری بهتره  بری تو همون دفترچه یادداشتت بنویسی و الکی فضا اشغال نکنی!
اما اگه بی سر و صدا رفتی خاله بازی،صاب وبلاگ که خبر نمی شه،‏ در هنگام دید و بازدید کامنت فراموش نشود!!... ولی جون هرکس دوس داری از این کامنتای چرت و پرت و به کلبه حقیرانه ی من هم سری بزن نذار!!... یه کم به اعصاب صاب وبلاگ بیچاره هم فکر کن آخه!!

اولین خواننده یادداشت!!
یادمه زمان مدرسه ایام امتحانات که می شد، جواب سوالا رو که میدادم دیگه یه لحظه هم نمی تونستم تو جلسه بمونم! هرچند هزار بار نصیحتم کرده بودن که یه بار جواباتو چک کن... و چقدر نمره از کفم رفت بابت منفی حساب کردن مثبتو دو سه تا پنج تا شدن!!!!... حواسپرتی و بی دقتی که شاخ و دم نداره! اما چه می شد کرد حوصله ی خوندن دوباره جوابا رو نداشتم!!... حالا حکایت بعضی بلاگراس!... پستای پر اشکال!!!... حالا اگه بشه یه جور با اشکالات تایپی کنار اومد، غلطای دیکته ای که هیچ رقمه قابل بخشش نیس!!... قابل توجه بعضیا!!( لینک نمیدم غیبت نشه!)
خوندن نوشته تون تو وبلاگ خودتون، تجربه ی جالبیه! سعی کنید همیشه اولین خواننده ی پست جدیدتون باشین تا قبل از این که مخاطبا اشکالاتو ببینن خودتون حلش کنین!

نیش اکشرا مهتادیم،‏تو باژیم عینهو مفادفروشا شنتا دیگه رو هم باید آلوده ی باژی کنیم!!
جسد ، خودنوشت ( می دونم حرف آخرشو زده! به من چه... إذا دعیتم فادخلوا!!) ، آسمانی ، نافذ، کلبه احزان
.....................................................................................
1. بذارین قبل از این که بیان مدعی شن خودم بگم: عنوان یادداشت دزدیه!
2. مخاطبان گرامی! بابت مورد دوم ... عفو فرمودید دیگه؟!... مگه نه؟!!!


این که یه بازی برای بهتر شدن وبلاگستان راه بیفته، خیلی خوبه اما کاش بازیی هم بود برای بهتر شدن رابطه های اینترنتی! مثلا چت!
این که با کی چت می کنی و چی می گذره تو چتات به خودت مربوطه، ‏اما کاش حواسمون به یه چیز بود! اینکه ندیدن طرف مقابل آدم رو بی پروا می کنه... راحت دست به کلید می شیم و ...
وای که اگر یه طرف پسر باشه و طرف دیگه دختر و هر شب چت ها تا آخرای شب طول بکشه... از اون چتا!!!!
این فضا یه کم خطرناکه... شاید بیشتر از یه کم!
مخصوصا برای کسایی که به قول آقا بخش لطیف آفرینشن!... و اگه ارتباطای چتی کنترل نشه... و اگه دلی تکون بخوره و بلرزه... این بخش لطیف بیشتر ضربه می خوره!
خواهرا!... مراقب لطافتتون باشید! این جا... خیلی خطر داره!!!

دعا یادتون نره!


ارسال شده در توسط سوتک