سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوتک

یا سلام!‏
وحدت حوزه و دانشگاه...!!!
چند ساله که 27 آذر یادشون... شایدم یادمون، می افته که سالگرد شهادت دکتر مفتح روز وحدت حوزه و دانشگاس؟!
ما هم، چونان دیگران گرامی میداریم این روز را و این وحدت را!
‏...
آخیش! حالا احساس می کنم بار سنگینی که این روز گذاشته بود رو دوشم به سلامت بر زمین نهاده شد!!!...پاس ‏داشتیم این روز رو!
و البت بسیار خوشحالیم از این وحدت! از تدریس روحانیان گرامی در کلاسهای دانشگاهی و ایضا حضور طلاب به عنوان ‏امام جماعت دانشکده ها!!!
چه خوشایند است تدریس معارف یک و دو و ریشه های انقلاب و اخلاق اسلامی و متون! توسط حوزویان!
فقط حیف که...‏
شخصا کلاساییم که استادش روحانی بود، جدای از هیئتی بودن کلاس و تعداد بالای دانشجویان مشتاق... که ته کلاس ‏با زنگ موبایلاشون، کنسرت راه مینداختن و سر کلاس نقطه بازی می کردن و وسط کلاس می چرتیدن- البت اگه لطف ‏کرده بودن و بعد از حضور و غیاب، افتخار حضور در کلاس رو میدادن و دودر نکرده بودن-... تدریس ضعیف بود!... و ‏دانشجوایی که شبهه طرح می کردن، چه برای جواب گرفتن، چه غرض ورزی... به حکم استاد ساکت می شدن!!!
قبول دارم استاد باید تدریسش رو بکنه و طبق برنامه ی درسی پیش بره! اما استادای دروس تخصصی هم خیلی اوقات ‏وارد بحثای فرعی یا حتی بی ربط می شدن و آخرش می گفتن از روی منبع بخونید... این که درس عمومی بود... و ‏بهترین فرصت برای رفع خیلی از شبهات!
و دانشجوایی که در عین ناجوانمردی با یه پیش فرض منفی، بدبینانه ترین دید رو نسبت به این اساتید داشتن...
و نمازخونه ای که غیر از ماه رمضونا، دو صف بیشتر نمازگزار نداشت، اونم بچه های بسیج!!! صفهایی که با السلام ‏علیکم، پراکنده می شد و گاهی حتی دوامشون اونقدر نبود که دعای بعد از نماز تموم شه!
‏...
حوزه رو خبر ندارم چه جوری با دانشگاه وحدت پیدا کرده، اما دانشگاه که بد وحدتی نداشته!!!!، با حضور حوزویان عزیز در ‏این فضا...
قدر می نهیم این حضوره... بی ثمر را!‏

هر وقت به جنبش نرم افزاری و علم بومی فکر می کنم، مخصوصا تو زمینه ی علوم انسانی، اولین گزینه ای که به ذهنم ‏می رسه، لزوم وحدت حوزه و دانشگاهه!... وحدت، نه ادای وحدت!!!!
بین اساتید روحانی که تو دانشگاه داشتم، فقط دوتاشون بودن که قوی بودن، اولی علیرغم همه ی اعتقادات قشنگش، ‏اونقدر... من بهش می گم غرب زده؛ بود که تازه بعد سه ترم کلاس داشتن باهاش، کم کم حالیمون شد این کلمات بی ‏انتهای انگلیسی که حرفاش رو لا به لاش می گه یعنی چی!!!!... البته استاد تخصصی بود! و تنها تفاوتی که با استادای ‏دیگه داشت، لباس روحانیتی بود که تنش بود!
و دومی... آخرین کلاس هفته، ساعت چهار تا شیش چهارشنبه ها... اوج خستگی دانشجویی که از صبح سر کلاس ‏بوده!
ولی عالی بود... یه قطره از وحدتی که آرزوش رو دارم... 
بحثش ارتباط علم و فلسفه بود...
بدون هیچ بحث دینی، کاملا عقلانی!
بررسی میزان اعتبار راههای شناخت... و شرایط معتبر بودنشون... من جمله شهود!... اثبات عقلانی جواز استناد به ‏حدیث در مقدمات علوم، حتی علوم تجربی!... البت احادیث صحیح و معتبر!
و نهایتا به برهان صدیقین علامه رسید!... اثباتی عقلانی که سنگ بنای علوم، وجود خداست...!
علم با خدا شروع می شه...
و چه جوریه که دانشمندای حس گرای غربی، این سنگ بنا رو نمی پذیرند تا نره زیر تیغ جراحیشون...؟
و چه جوریه که علم غربی... خدا رو گذاشته کنار؟
و چه جوریه که توی دانشگاههای آزاد اسلامی و غیر آزاده... لابد غیر اسلامی!!!! ما، همون علوم غربی تدریس می ‏شه؟
و چه جوریه که حرف فلان غربی، کلی به مقاله ات اعتبار می ده و استناد به یه حدیث، از نظر استاد یعنی ضعف مقاله، ‏اگه به کل مقاله رو رد نکنه؟!!!
نمی خوام بگم علوم غربی رو باید بالکل گذاشت کنار... اما خودمون اون قدر منابع غنی داریم که لا اقل توی علوم ‏انسانی مقلد کورکورانه ی غربیا نباشیم...!‏

بی خیال! گرامی باد روز وحدت حوزه و دانشگاه!
‏................................................................
‏1. شهادت امام باقر(ع)، بهترین الگوی پیوند علم و دین، تسلیت باد!
‏2. مصادیقی که از این وحدت آووردم، مال دانشکده ی خودمونه، هرچند فکر کنم امیدی واهی است، اما... امیدوارم ‏دانشکده ها و دانشگاههای دیگه، وضعشون بهتر از این حرفا باشه!
‏3. همچین دل خوشی هم از حوزه نداریما... ننوشتیم چون همینشم زیادی طولانی شده!
‏4. حق بدید شاکی باشم از اینکه نظرات تاریخ مصرف گذشته ی غربیا رو سر کلاسا به خوردمون میدن!... شناخت این ‏چیزا لازمه، ولی نه به عنوان اصل!‏

‏ شب و روز عرفه... دعا یادتون نره!

‏ 


ارسال شده در توسط سوتک