یا سلام!
ایمان دارم به قدرت فوق العاده ی رسانه ها... اما این که مخاطب مهمتره یا رسانه... نمی دونم!
ایمان دارم بر تاثیرگذاری رسانه بر مخاطباش... اما این که اثرگذاری رسانه رو مخاطبا بیشتره یا تاثیر مخاطبا روی رسانه... بازم نمی دونم!
فقط می دونم الان دارم تو عصر ارتباطاتی زندگی می کنم که یه جورایی رسانه خیلی حرفش می ره... به شرطی که بلد باشی چه جوری باهاش کار کنی...
گاهی شک می کنم... راستش رو بخواین گاهی که نه! تازگیا همهش شک می کنم...
شک می کنم به اینکه مسئولین رسانه ی ملیمون بلد باشن باهاش کار کنن...
شک می کنم به این که مسئولین رسانه ی ملیمون خیلی چیزای ساده و اولیه رو ازش خبر دارن یا نه؟!
شک می کنم به اینکه...
....................................................................................................
1. وقتایی که باز شک میاد سراغم... باز ترجیح میدم مثل الان فقط به خودم تلقین کنم یا حواسشون نیست، یا کار بلد نیستن... و باز خودسانسوری نمی ذاره بگم... شاید تعمد دارن!!!
2. چه می شه کرد؟ میذاریم به پای کار بلد نبودنشون که ساعات پرمخاطب تلوزیون رو برنامه های مسخره و مسابقه های آبکی پر کرده و ساعات کم مخاطب... یا شایدم بهتره بگم بی مخاطب رو برنامه های به درد بخور!
3. اگه حالش رو داشتین... خواب نبودین... در حال آماده شدن برای رفتن سر کار یا رسیدن به کلاس نبودین... صبحا ساعت شیش و نیم به بعد شبکه ی سه همیشه سخنرانی داره!!!... خودمم حالشو ندارم اون موقع بشینم پای این جور برنامه ها... اما چند روزیه موضوع بحث جالبه!... لاقل برا من زیااااااااااادی جالبه!!! ... هر چند اینم داره هر روز از سر و تهش زده می شه و هر روز کمتر از دیروزه!!!
4. بی خیال!... حکم کثیرالشک چی بود؟... نباید اعتنا کند؟؟!!!
دعا یادتون نره!
یا سلام!
بابت غزه، خیالمان راحت شد... راهپیمایی کردیم! از دانشگاه تهران تا... میدان فلسطین!
بیانیه هم صادر کردیم... محکوم هم کردیم!
شعار هم دادیم... زیاااااااد!
شعارای قشنگ... وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد!
حسین حسین شعار ماست... شهادت افتخار ماست! ... که البته فقط شعار ماست!!!
یا ایها المسلمون اتحدوا اتحدوا...
خوب بود در کل! طبق معمول چند تا از این وانتایی که روش بلندگو سبز شده شعارای جمعیت رو هماهنگ می کرد!
طبق معمول باز که دو تا ماشین می رسید نزدیک هم یکی داشت داد می زد یا ایها المسلمون اتحدوا اتحدوا... اون یکی داد می زد مرگ بر اسرائیل!
طبق معمول برای حفظ اتحاد هم که شده، هیچ کدوم حاضر نبودن کوتاه بیان!
مهم شرکت در راهپیمایی بود و انجام تکلیف و شعار... که دادیم! بی خیال که پنجاه نفری که پشت دو تا ماشین راه افتاده بودن آخرش به اتحاد رسیدن یا نه!
یا ایها المسلمون...!
دعا یادتون نره!
یا سلام!
...
هیچی ندارم برا گفتن! فقط نمی دونم چرا صدای شهید مطهری تو گوشم زنگ می زنه: شمر 1300 سال پیش مرد و رفت شمر امروزت را بشناس...
شمر هم ظاهرا مسلمون بود!
یا سلام!
نشسته بودیم پای تلویزیون... اخبار ساعت چند بود، نمی دونم!
داشت از افت فشار گاز می گفت و بی گازی بعضی از استانا و شهرا، تو این هوای بس ناجوانمردانه سرد...!
دلمون سوخت!... حتی تصمیم گرفتیم بر صرفه جویی!!!
...
خبر بعدی مال فلسطین بود، حتی یادم نمونده چی بود!... لابد طبق معمول اسرائیلیا حمله کرده بودن و چند نفر باز کشته شده بودن!
زیادی تکراری بود، حتی شاید بقیه نشنیدنش!!!
هنوز تو فکر مردمی بودیم که تو این سرما فشار گازشون افت کرده!
...
گوشهامون عادت کرده به شنیدن قتل عامای تو فلسطین و انفجارای تو عراق...!
گاهی حتی خبرشم نمی شنویم انگار!
بذارید هم چنان دلم برا بی گازی هموطنان عزیز بسوزه...!
یا سلام!
- اگر کسی از من بپرسد که از جوانان چه می خواهید، خواهم گفت: تهذیب تحصیل ورزش ...
نه تهذیب دارم، نه تحصیل نه ورزش!
...
بی خیال! بذار شعارمونو بدیم:
رهبرا! از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن!
وای اگر خامنه ای، حکم جهادم دهد...
ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند!
...
....................................................................................................
1. عید ولایت هم گذشت! مبارک بادتان!
2. می گفت هی شعار بدیم ما اهل کوفه نیستیم... ، هستیم! مهدی(عج) هم تنها مونده!
3. کاش حالیم می شد ولایت پذیری یعنی چی؟!
دعا یادتون نره!
یا سلام!
منطقیش این بود که دیشب پست تبریک بذارم... به مناسبت میلاد امام هادی(ع)
ولی الان می خوام درباره ش بنویسم!
قطعا چنین روزی با چنین مولودی مبارک بوده و هست و خواهد بود!
اما...
امروز که شب شد( شایدم بهتره بگم دیروز!) فقط به یه چیز فکر می کردم...
مگه نه این که کلهم نور واحدن؟!
پس چرا ما انگار یه جاهایی کم میذاریم...؟
نمی خوام بگم چرا میلاد برخی از ائمه(ع) رو راضی می شیم به یه دسته گلی که جلوی مجری خبر گذاشته می شه و میلاد برخی دیگه رو از ده پونزده روز قبلش میریم پیشواز!... که این حرف دیشبم بود اگر می نوشتم!
...
از صبح همه ش دارم به دانسته هام از امام هادی(ع) فکر می کنم!... بهتره بگم به ندانسته هام!
به حافظه م فشار میارم که تو اون کتاب درسی ایام تحصیل... همون که تاریخ زندگی ائمه(ع) بود، چی خونده بودیم؟!
پررنگ ترین چیزی که یادم اومد گنبد وبران شده ی سامرا بود و زیارت جامعه ی کبیره ای که یادگار اون حضرته... و تبعید ایشون به سامرا!... و اون شعر کتاب دینی مدرسه، که از امام بود!
همین!
باید برم بمیرم!... با این ادعای بچه شیعه بودنم!
ولی هر چی تو صدا و سیما هم دنبال چیز جدید گشتم، نیافتم!... تلویزیون رو که بی خیال!... سخنرانی های رادیو معارف هم چیز تازه ای درباره ی امام بهم نداد!
امامی که الگوه... سرمشقه... و من هیچی ازش نمی دونم!
نه تنها امام هادی(ع)... خوب که فکر می کنم از هیچ کدوم از ائمه (ع) چیزی نمی دونم!... چیزی که فقط به درد روضه ها نخوره... الگوساز باشه!
الگوهایی که برای تمام تاریخن... چه محصورشون کردیم در شهادت هاشون!... برای شورهای مداحیمون، نه شعورهامون!
تو این زندگی آخرالزمانی کم آوورده یم... چون کم گذاشتیم!
کاش اگر توفیق زیستن در ایام ظهورشون رو نداشتیم، می تونستیم خوب پامونو جاپاشون بذاریم!
حیف...
دعا یادتون نره!
یا سلام!
وحدت حوزه و دانشگاه...!!!
چند ساله که 27 آذر یادشون... شایدم یادمون، می افته که سالگرد شهادت دکتر مفتح روز وحدت حوزه و دانشگاس؟!
ما هم، چونان دیگران گرامی میداریم این روز را و این وحدت را!
...
آخیش! حالا احساس می کنم بار سنگینی که این روز گذاشته بود رو دوشم به سلامت بر زمین نهاده شد!!!...پاس داشتیم این روز رو!
و البت بسیار خوشحالیم از این وحدت! از تدریس روحانیان گرامی در کلاسهای دانشگاهی و ایضا حضور طلاب به عنوان امام جماعت دانشکده ها!!!
چه خوشایند است تدریس معارف یک و دو و ریشه های انقلاب و اخلاق اسلامی و متون! توسط حوزویان!
فقط حیف که...
شخصا کلاساییم که استادش روحانی بود، جدای از هیئتی بودن کلاس و تعداد بالای دانشجویان مشتاق... که ته کلاس با زنگ موبایلاشون، کنسرت راه مینداختن و سر کلاس نقطه بازی می کردن و وسط کلاس می چرتیدن- البت اگه لطف کرده بودن و بعد از حضور و غیاب، افتخار حضور در کلاس رو میدادن و دودر نکرده بودن-... تدریس ضعیف بود!... و دانشجوایی که شبهه طرح می کردن، چه برای جواب گرفتن، چه غرض ورزی... به حکم استاد ساکت می شدن!!!
قبول دارم استاد باید تدریسش رو بکنه و طبق برنامه ی درسی پیش بره! اما استادای دروس تخصصی هم خیلی اوقات وارد بحثای فرعی یا حتی بی ربط می شدن و آخرش می گفتن از روی منبع بخونید... این که درس عمومی بود... و بهترین فرصت برای رفع خیلی از شبهات!
و دانشجوایی که در عین ناجوانمردی با یه پیش فرض منفی، بدبینانه ترین دید رو نسبت به این اساتید داشتن...
و نمازخونه ای که غیر از ماه رمضونا، دو صف بیشتر نمازگزار نداشت، اونم بچه های بسیج!!! صفهایی که با السلام علیکم، پراکنده می شد و گاهی حتی دوامشون اونقدر نبود که دعای بعد از نماز تموم شه!
...
حوزه رو خبر ندارم چه جوری با دانشگاه وحدت پیدا کرده، اما دانشگاه که بد وحدتی نداشته!!!!، با حضور حوزویان عزیز در این فضا...
قدر می نهیم این حضوره... بی ثمر را!
ادامه مطلب...
یا سلام!
دوره ی اصلاحات تموم شده، ولی انگار دیدن چهرههای اصلاح شده تمومی نداره!
......................................................
گفتن چه ناگهانی بود این پست، مگه خبری شده باز؟... نه! خبری نیست فقط امروز گذرم افتاده بود سمت شهرک غرب و باز حالم گرفته شد از این عادتی که چشمهامون کرده...
خبر بدتر از این؟!
دعا یادتون نره!
یا سلام!
تلویزیون داره باز فیلم مرگ یک رییس جمهور رو پخش می کنه! سینما یک!
نمی فهممش! اون بار هم هیچ انگیزه ای برای دیدنش نداشتم، اومدم پای کامپیوتر و فقط صداش رو شنیدم!
کاری ندارم به تحلیلای سینمایی و احیانا سیاسیش!
ابتکار جالبی داره این فیلم، این که مخاطب تا یه جاهایی فکر می کنه یه فیلم مستند داره می بینه! و بعد وسط فیلم دوزاریش می افته که رودست خورده... تا حالا سرکار بوده حتی اون بار وقتی بوش ترور شد، یکی گفت: چند سال پیش مثل اینکه یه ترور ناموفق شده بود!؟... ولی تو فیلم، ترور موفق از آب در اومد! و بوش مرد!!!!
نمی فهممش!
این فیلم یه اعتراضه به عملکرد بوش و یه هشدار که آخرو عاقبتت اینه؟!
یا یه دلخوشی و رویای محقق نشده؟!
یا یه کار کاملا حساب شده...؟!
چهار پنج سال پیش، عجیب برام سوال شده بود که این فیلمای ضد آمریکایی که آمریکاییا می سازن، این همه فیلم علیه سیا و پنتاگون و سردمداران آمریکایی که از هالیوود میاد بیرون... یعنی چی؟!
با خودمون که تعارف نداریم، تکثر رسانه ها تو غرب داره بیداد می کنه و مخاطب آزاده بین این همه خبر، بین این همه اطلاعات، اونی که به مذاقش خوش اومد رو قبول کنه!
اون جا که مثل این جا نیست، یه رسانه ی دولتی داشته باشن که فقط بخواد شعارا و ارزشای حکومت رو هی تکرار کنه! یا اگه چهار تا روزنامه اومدن و خواستن یه کم روشنفکر بازی در بیارن و علیه حکومت جنجال کنن، ظرف سه سوت، درشون تخته شه!
اون جا با فرهنگن! به شعور مخاطب احترام میذارن، هر محتوایی که فکرشو بکنی توی رسانه هاشون پیدا می شه و اجازه میدن مخاطب عزیز، خودش با توجه به تشخیص خودش انتخاب کنه! خبری از سانسور و ممنوعیت ماهواره و فیلتر سایت و تخته کردن در روزنامه ها نیست! آخه اون جا می فهمن آزادی بیان یعنی چی!...
چند سالی هست که مشکلم با این تیپ فیلما حل شده! قبلا عقلم نمی رسید به مفهوم آزادی... درک نمی کردم یعنی چی که یه حکومت اینقدر برا شهرونداش احترام قائل شه... اما الان خوب فهمیده م!
خوب فهمیده م معنای تکثر رسانه ای رو... که عجیب برام تداعی کننده ی وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدته!!!
اون موقعا کسی مثه مرداک رو نمی شناختم با اون کمپانی کوچولوش... نیوز کورپریشن و خب طبیعی بود که نفهمم پشت اینهمه رسانه ی متکثر چه وحدتی خوابیده!
و هنوز المنار اون قدرا پا نگرفته بود که بخواد شاخ بشه برا دول عزیز و روشنفکر غربی!
خوشحالم که الان کامل درک می کنم این احترام به مخاطب رو، این آزادی بیان رو... آزادی اطلاعات رو!
و باید بگم دقیقا مثل همین فیلم، جدای از بحثای سیاسیش، این تکثر رسانه ای یه ابتکار جالب داره! و طول می کشه تا مخاطب بفهمه عجب رو دستی خورده!
دعا یادتون نره!